.: پرنــــــده :.

وبلاگ ادبی-زمین برای من تنگ بود...پر زدم شاید آسمان همدم خستگی هایم شود.

.: پرنــــــده :.

وبلاگ ادبی-زمین برای من تنگ بود...پر زدم شاید آسمان همدم خستگی هایم شود.

یک حقیقت تلخ : من انسانم ، مانند دیگران …

 

 

  

  کاش گوشی داشتم برای شنیدن ،

  تا حرفهایم را به دور از برداشتهای شما می گفتم .

  کاش چشمی داشتم که به دور از هر نیازی ساعتها به تماشایش می نشستم ،

  «  می تراود مهتاب
  می درخشد شبتاب
...  »

  نمی دانم ، انگار نیاز به سفری دیگر دارم ،

  سفر به خویشتن خویش ،

  دور از تمام دلبستگیهایم ،

  کتابهایم و هر چه جز تصرف وجودم کار دیگری نمی کند .

  فرصتی نمانده است ...

  کتاب کودکی ام را برگ برگ خواندم

  کتاب جوانی ام را فصل فصل

  یادم باشد دیوانگی ام را سطر سطر بخوانم

  شاید چند برگی بیشتر نمانده نباشد ، نمی دانم ...

  می خواهم رها از هر چیز بروم به دور دست

  آنجا که نام از چهره ام پرواز می گیرد ،

  آنجا که دیگر درد پایه های جاودانگی را به لرزه در نمی آورد ،

  آنجا که زمان بی رحمانه بر تو هجوم نمی آورد ،

  و دیگر فرمانبر ساعتها نیستی

  و زمان دیگر اسیر ساعت نیست ...

تو چه رنگی هستی؟

در صورتیکه تاریخ تولد شما در :
بین دوم دی ماه تا 11 دی ماه باشد رنگ شما قرمز است
بین 12 دی ماه تا21 دی ماه باشد شما نارنجی هستید
بین 22 دی ماه تا 4 بهمن ماه باشد شما زرد هستید
بین 5 بهمن تا 14 بهمن ماه باشد شما صورتی هستید
بین 15 بهمن تا 19 بهمن ماه باشد شما آبی هستید
بین 20 بهمن تا 29 بهمن ماه باشد شما سبز هستید
بین 30 بهمن تا 9 اسفند ماه باشد شما قهوه ای هستید
بین 10 اسفند تا 20 اسفند باشد شما کبودی رنگ هستید
بین 21 اسفند تا 29 اسفند باشد لیمویی هستید
اول فروردین ماه باشد سیاه هستید
بین دوم فروردین تا 11 فروردین باشد ارغوانی هستید
بین 12 تا 21 فروردین باشد شما سرمه ای است
بین 22 فروردین تا 31 فروردین باشد نقره ای هستید
بین یکم اردیبهشت تا 10 اردیبهشت باشد سفید هستید
بین 11 اردیبهشت تا 24 اردیبهشت باشد شما آبی هستید
بین 25 اردیبهشت تا سوم خرداد باشد شما طلائی رنگ هستید
بین 4 خرداد تا 13 خرداد باشد شما شیری رنگ هستید
بین 14 خرداد تا 23 خرداد ماه باشد شما خاکستری هستید
بین 24 خرداد تا دوم تیر ماه باشد شما رنگ خرمائی هستید
سوم تیر ماه باشد رنگ شما خاکستری است
بین 4 تیر ماه تا 13 تیر ماه باشد شما قرمز هستید
بین 14 تیر ماه تا 23 تیر ماه باشد شما نارنجی هستید
بین 24 تیر ماه تا سوم مرداد ماه باشد شما زرد هستید
بین 4 مرداد ماه تا 13 مرداد باشد شما صورتی هستید
بین 14 مرداد تا 22 مرداد باشد شما آبی هستید
بین 23 مرداد تا یکم شهریور باشد شما سبز هستید
بین 2 شهریور تا 11 شهریور باشد شما قهوه ای هستید
بین 12 شهریور تا 21 شهریور باشد شما کبود رنگ هستید
بین 22 شهریور تا 31 شهریور باشد شما لیموئی هستید
متولدین یکم مهر ماه زیتونی هستند
بین 2 مهر تا 11 مهر ماه ارغوانی هستید
بین 12 مهر تا 21 مهر ماه شما رنگ سرمه ای دارید
بین 22 مهر ماه تا یکم آبان ماه شما نقره ای هستید
بین 2 آبان تا 20 آبانماه باشد شما سفید هستید
بین 21 آبانماه تا 30 آبانماه باشد رنگ شما طلائی است
بین یکم آذر ماه تا 10 آذر ماه باشد شما شیری رنگ هستید
بین 11 آذر ماه تا 20 آذر ماه باشد شما خاکستری هستید
بین 21 آذر تا 30 آذر باشد شما خرمائی رنگ هستید
متولدین اول دیماه نیلی رنگ هستند

قرمز
با نمک و دوستداشتنی، مشکل پسند اما همیشه عاشق.......و اینطور بنظر میرسد که مورد محبت نیز باشید. با روحیه و بشاش اما در همان زمان میتوانید بد اخلاق هم شوید.
قادرید با مردم بسیار خوب و با ملاطفت برخورد کنید و این همان عشقی است که میتواند در راهی که در پیش دارید همراهتان باشد.
آدمهایی را که راحت صحبت میکنند دوست دارید این آدمها باعث میشوند احساس راحتی بیشتری داشته باشید0
-----------------------------------------------------------------
شیری رنگ
اهل رقابت و بازی دوست. دوست ندارد ببازد ولی همیشه بشاش است.
شما قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون بگذرانید، با دقت عشقتان را انتخاب میکنید و بسادگی عاشق نمی شوید اما وقتی او را یافتید تا مدتهای طولانی دوستش خواهید داشت.
--------------------------------------------------------------------

نیلی
شما بیشتر متوجه نگاهتان هستید و استانداردهای بالائی در انتخاب عشق دارید. هر راه حلی را با دقت و تفکر انتخاب می کنید و بسیار بندرت مرتکب اشتباه احمقانه میشوید. دوست دارید رهبر باشید و به راحتی می توانید دوستان جدید پیدا کنید.
-------------------------------------------------------------------

خاکستری
جذاب و فعال هستید، شما هرگز احساستان را پنهان نمی کنید و هر آنچه را که درونتان است آشکار می سازید. اما ضمنا میتوانید خودخواه هم باشید. می خواهید مورد توجه باشید و نمی خواهید بطور نا برابر با شما برخورد شود. میتوانید روز مردم را روشن کنید. شما میدانید در زمان مناسب چه بگویید و خوش اخلاق هستید0
--------------------------------------------------------------------

سبز
خیلی خوب با افراد تازه کنار می آیید. در واقع آدم خجالتی ای نیستی اما گاهی اوقات با کلماتت به عواطف مردم آسیب می رسانید. دوست دارید تا مورد توجه و علاقه کسی باشید که دوستش دارید ولی اغلب تنهایید و به انتظار فرد مورد نظرت می مانید.
-----------------------------------------------------------------------

طلائی
شما میدانید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. آدم بشاشی هستید و زیاد بیرون میروید. بسیار سخت میتوانی فرد مورد نظرت را پیدا کنی اما وقتی او را یافتی تا سالیان متمادی دوباره عاشق نمی شوی.
-----------------------------------------------------------------------

صورتی
شما همواره در تلاشید تا در هر چیزی بهترین باشید و دوست دارید به سایرین کمک کنید. اما بسادگی قانع نمی شوی. دارای افکاری منفی هستید و در جستجوی عشقی شورانگیز مانند آنچه در قصه هاست هستید.
------------------------------------------------------------------------

زرد
شما شیرین و بیگناهید ، مورد اعتماد بسیاری از مردم ، و دارای رهبریتی قوی در ارتباطاتتان هستید. شما خوب تصمیم میگیرید و انتخاب درستی در زمان مناسب می گیرید. همواره در افکار داشتن روابط عاشقانه بسر می برید.
-----------------------------------------------------------------------

خرمائی
باهوشید و میدانید چه چیزی درست است. میخواهید همه چیز را مطابق میل خود کنید که گاهی میتواند بدلیل عدم توجه به نظر دیگران مشکل ساز باشد. اما در مورد عشق صبور هستید. وقتی فرد مورد نظرتان را یافتید برایتان دشوار است فرد بهتری پیدا کنید.
-----------------------------------------------------------------------

نارنجی
در مقابل اعمالتان مسئولیت پذیر هستید، می دانید چگونه با مردم رفتار کنید. همواره اهدافی برای دستیابی به آنها دارید و حقیقتا برای رسیدن به آنها تلاش میکنید ، فردی آماده رقابت هستید. دوستانتان برایت بسیار مهم هستند و قدر آنچه را که دارید میدانید، گاهی اوقات واکنشتان زیادی شدید است و علت آن نیز احساساتی بودنتان است.
-----------------------------------------------------------------------------

ارغوانی
اسرار آمیز هستید، بهیچوجه خودخواه نیستید ، زود و آسان نظرتان جلب میشود. روزتان با توجه به خلقتان میتواند غمگین یا خوش باشد. بین دوستان محبوب هستید اما میتوانید دست به عمل احمقانه ای نیز بزنید ، بسادگی امور را فراموش میکنید. بدنبال شخصی هستید که قابل اعتماد باشد.
------------------------------------------------------------------------------
لیموئی
آرام هستید، اما بسادگی عصبانی می شوید. به آسانی حسادت می ورزید و در مورد چیزهای کوچک اعتراض میکنید، نمی توانید به یک کار بچسبید اما دارای شخصیتی هستید که اعتماد و علاقه همه را جلب میکند.
-------------------------------------------------------------------------------

نقره ای
خیال پرداز و بامزه اید ، دوست دارید چیز های جدید را بیازمایید. علاقه دارید خود سازی کنید و بسادگی می آموزید، براحتی میتوان با شما صحبت کرد و شما نصایح خوبی میدهید. وقتی موضوع دوستی است متوجه میشوید نمی توان به کسی اعتماد کرد، اما وقتی دوستان واقعی خود را یافتید تا پایان عمر به آنها اعتماد میکنید.
--------------------------------------------------------------------------------
سیاه
شما یک مبارز هستید و دارای انگیزه اید. اما تغییر در زندگی را نمی پسندید. زمانی که تصمیمی گرفتید، روی تصمیمتان تا مدتها پای می فشارید. زندگی عشقی شما نیز توام با مبارزه است و مثل همه نیست.
--------------------------------------------------------------------------------

زیتونی
شما روشن قلب و آدم گرمی هستید. همراه خوبی برای فامیل و دوستانید. خشونت را نمی پسندید و میدانید چه چیزی درست است. شما مهربان و بشاش هستید اما بسادگی به مردم حسادت نورزید0
--------------------------------------------------------------------------------
قهوه ای فعال و ورزشکارید ، برای دیگران مشکل است که به شما نزدیک شوند. زمانی که متوجه میشوید نمی توانید به چیزی که میخواهید دستیابید ،‌ بسادگی تسلیم شده آنرا رها میکنید.
--------------------------------------------------------------------------------

آبی
اتکا به نفس کمی دارید و خیلی ایرادی هستید. هنرمند هستید و دوست دارید عاشق شوید ، اما میگذارید عشقتان از دستتان برود چون در این مورد از مغزتان فرمان میگیرید نه از قلبتان0
--------------------------------------------------------------------------------

سرمه ای شما جذابید و عاشق زندگی خود هستید ، نسبت به همه چیز دارای احساسی قوی هستید و خیلی زود گیج میشوید. زمانی که از دست شخص یا اشخاصی عصبانی می شوید برایتان مشکل است آنها را ببخشید.
--------------------------------------------------------------------------------

سفید
شما آرزو و اهدافی در زندگی دارید زود حسادت می ورزید. نسبت به دیگران متفاوت و گاهی اوقات عجیب هستید اما همه این حالت شما را دوست دارند.
--------------------------------------------------------------------------------

کبود
احساسات شما بسادگی و ناگهانی تغییر میکند اغلب تنها هستید ، مسافرت را دوست دارید. انسان صادقی هستید ولی حرف مردم را زود باور میکنید. یافتن عشق برای شما سخت است و گمگشته عشق هستید.

گفت وگو با دو زن مرده شور در بهشت زهراى تهران

 

از میان کاج هاى بلند و سر به فلک کشیده که رد مى شوى، جاى پاى هیچ موجودى را نمى شود پیدا کرد. اینجا محبت ها مى آیند و با رفتن آن عزیز در بستر تنهایى، تنها به خاطره اى کوتاه و بلند زنده مى شوند.
غصه ها اما اینجا ماندگارترند. غصه هاى زنانى که براى آخرین بار روى به کسانى مى کنند که دیگران از آنان وحشت دارند.


... وحشت در نگاه این زنان درد کشیده شاید از ما است. خاطراتشان تلخ و عشق هایشان واقعى...
دلم چه زود براى آن زن تنگ مى شود. همان زنى که دست هایش را از من پنهان کرده است، دستانى که به گمان او ۱۴ سال به جرم شستن اجساد باید پنهان شود. انگشتان باریکى که هزاران چین و چروک را از خط هاى ننوشته زندگى بر خود ثبت کرده اند...
خیلى با هم حرف مى زنیم، آنقدر که بالاخره دستانش را از زیر چادر سیاه بیرون مى آورد. به انگشتان لاغر و تکیده اش نگاه مى کنم، اشک هایى که در چشمانش حلقه زده و جمله اى که مى گوید و مى رود، اما مرا تا روزها، ماه ها و شاید تا وقتى که بار دیگر دستان او به من برسد و براى رفتن آماده ام کند، به خود مشغول مى کند.
- اینجا هیچ خاطره شیرینى نیست، بهترین خاطره شیرین من صحبت با شماست!
***
از بهشت زهرا بیرون مى زنم و به درختان کاج و زنان مرده شور فکر مى کنم. آنهایى که در انتهاى جاده زندگى ایستاده اند، جایى که درختان گنجشک ندارند، تنها آنها هستند و دستانى خسته و نگاهى به غم نشسته و بغضى که گاه مى ترکد و ما را تا انتهاى آن مسیر؛ «مرگ» مى برد. واژه اى که از شنیدنش هم مى ترسیم، هر روز توسط آنان لمس مى شود و پناه بى پناهى شان مى شود.
خودش را طورى در چادر سیاه رنگى که به سر دارد پیچیده که احساس مى کنم از من فرار مى کند. زنى است چاق و هیکلى، کنارم مى نشیند با چند صندلى فاصله. نگاهش مى کنم. لبخندى مى زنم و صندلى کنارى ام را نشانش مى دهم.

چند سال دارى؟
۴۸ سال.
چند سال است اینجا کار مى کنى؟
۱۴ - ۱۳ سال.
چى شد آمدى اینجا کار کنى؟
نیاز مالى. چهار تا بچه دارم.
شوهر ندارى؟
چرا، بیکار است.
چطورى با کار در اینجا آشنا شدى؟
شنیده بودم اینجا «مرده شور» مى خواهند. چند بارى آمدم و از پشت شیشه به کار زنان مرده شور نگاه کردم و بعد هم وارد این کار شدم.
نمى ترسیدى؟
من کلاً آدم خیلى ترسویى بودم، وقتى وارد این کار شدم سى و دو، سه سال بیشتر نداشتم. من حتى از تاریکى و سایه هم مى ترسیدم. روزهاى اول حال خاصى به من دست مى داد.
چطور مى شدى؟
فکر مى کردم که الان مرده زنده مى شود.
بعد چکار مى کردى؟
هیچى. اصلاً مرده نمى شستم. خلعت مى بریدم. سعى مى کردم که اصلاً به جنازه ها نگاه نکنم.
چقدر طول کشید تا بتوانى جنازه بشویى؟
۷ - ۸ ماهى طول کشید.
مجبور شدى؟
نه! اینجا هر کس که جدید مى آید تا خودش نگوید که مى تواند مرده بشوید، کسى اجبارش نمى کند. من هم بعد از آن چند ماه خودم گفتم مى توانم مرده بشویم.
اولین کسى که شستى را یادت مى آید، چند ساله بود؟
نه! یادم نیست. آن موقع سعى مى کردم نگاهش نکنم.
شوهرت با این کار تو مخالفت نمى کند؟
نه، مى گوید برو سر کار.
چند ساعت در روز باید کار کنى؟
۸ ساعت.
در این مدت چند مرده مى شویى؟
تقریباً روزى ۷۰ - ۶۰ مرده داریم. من روزى ۱۶ - ۱۵ مرده مى شویم.
چند نفرید؟
۴ سنگ و روى هر سنگ ۴ نفر کار مى کنند. یکى مرده را مى شوید، یکى آب مى ریزد، یکى خلعت مى اندازد و یکى آنجا را تمیز مى کند.
تو چه کار مى کنى؟
من خلعت مى اندازم.
کدام مرگ به نظر تو تلخ تر است؟
مرگ جوان ها و تصادفى ها. مرگ بچه ها هم خیلى تلخ است. دلم خیلى براى آنها مى سوزد.
تا حالا شده خواب مرده هایى را که شستى، ببینى؟
نه، ولى خواب زیاد مى بینم که دارم مرده مى شویم.
تا حالا در خواب با مرده اى که شسته اى، حرف زده اى؟
نه! اصلاً به خوابم نمى آیند.
اوایل کارت چه خواب هایى مى دیدى؟
کابوس مى دیدم.
نمى ترسیدى؟
حالا دیگر نمى ترسم. وقتى بیدار مى شوم انگار یک خواب معمولى دیده ام. آن اوایل از خواب، سایه و تاریکى مى ترسیدم، ولى حالا دیگر از هیچ چیز نمى ترسم.
تا حالا شده یکى از عزیزانت را که مرده، خودت بشویى؟
من در این مدت شاهد مرگ عزیزانم نبوده ام، ولى اگر روزى اتفاق بیفتد، نمى توانم عزیزانم را بشویم.
چرا؟
برایم ناراحت کننده است، اعصابم به هم مى ریزد.
بچه هایت مى دانند که اینجا چه کار مى کنى؟
بله مى دانند.
فامیل و همسایه ها چه؟
مى دانند.
چه واکنشى دارند؟
واکنش خوبى ندارند.
چطور برخورد مى کنند؟
سرد برخورد مى کنند. مرا دست کم مى گیرند.
در این مواقع چه مى کنى؟
در جمع و میهمانى ها نرفته ام. خودم را کنار مى کشم. ۱۴ سال است به مجالس عروسى پا نگذاشته ام. فقط عروسى دخترم رفته ام.
بچه هایت ازدواج کرده اند؟
فقط دخترم.
دخترت براى ازدواج مشکلى نداشت؟
نه، براى اینکه کسى از خانواده شوهرش نمى داند.
دوست داشتى شغل دیگرى داشته باشى؟
نه! من اینجا را دوست دارم.
مگر اینجا چه چیزى به تو مى دهد؟ اینجا چه چیزى دارد که برایت جذاب است؟
218547.jpg

اینجا از نظر ایمان و نزدیک شدن به خدا خیلى خوب است. اینجا حمام آخرت است. یک روزى هم بالاخره نوبت من مى شود.
تا حالا همکارانت را شسته اى؟
یکى از آنها چند وقت پیش فوت کرد و من خودم او را شستم.
حتماً در شستن او بیشتر دقت کردى و بهتر او را شستى؟
نه، برایم فرقى نمى کرد. او را هم مثل دیگران شستم.
مرده ها با هم فرقى هم دارند؟ از چهره شان مى شود فهمید چطور آدم هایى هستند؟
بعضى ها صورتشان خیلى نورانى است و من فکر مى کنم حتماً آدم خوبى بوده که اینقدر نورانى است. بعضى ها هم خیلى خوشرو هستند.
اگر کسى که نمى داند تو شغلت چیست و بمیرد و اطرافیانت او را بیاورند، چکار مى کنى؟
ناراحت مى شوم.
خودت را پنهان مى کنى؟
نه! ولى از اینکه متوجه شده اند ناراحت مى شوم.
هیچ وقت شده با شوهرت دعوایت شود و او به خاطر کارت تو را سرزنش کند؟
آره، یک بار با من دعوا کرد و به بچه ها گفت مادرتان مرده شور است. از این حرف ناراحت شدم و گفتم به بچه هایت بگو مادرتان زحمتکش است.
از کلمه مرده شور بدت مى آید؟
نه بدم نمى آید، ولى براى مردم جا نیفتاده است. آنها شغل ما را پست ترین شغل مى دانند. براى مردم هنوز کار ما جا نیفتاده است، ولى براى خودم دیگر عادى شده است.
کدام مرگ خیلى سخت است؟
مرگ مادر.
کدام مرگ خیلى با گریه و ناراحتى و بى تابى همراه است؟
مرگ فرزند.
کدام مرگ عادى است؟
مرگ مادر شوهر!
جدى مى گویى؟
بله! واقعیت را باید گفت.
در این مورد خاطره اى هم دارى؟
عروسى آمده بود که ما در حال شستن مادرشوهرش بودیم. او مى خندید و در دلش انگار پسته مى شکست. به او گفتم: نخند، از اینجا برو بیرون. یک روز هم نوبت خودت مى شود.
خودت مادرشوهر دارى؟
نه! من وقتى ازدواج کردم، مادرشوهر نداشتم.
مرده ها ترسناک ترند یا زنده ها؟
زنده ها. مرده که جانى ندارد تا خطرى داشته باشد. این زنده است که هر کارى مى کند.
اگر شب ناچار باشى میان مرده ها بخوابى، نمى ترسى؟
نه! حتى اگر صد تا جنازه هم باشد وحشت نمى کنم.
زیباترین گل به نظرت چیست؟
هیچ گلى مثل فرزند زیبا نیست.
بزرگترین غصه هر کسى به نظرت چیست؟
داشتن اولاد بد.
چه غذایى را دوست دارى؟
فسنجان.
چه غذایى را خوشمزه مى پزى؟
۱۴ سال است دیگر غذا نمى پزم.
چرا؟
فکر مى کنم هیچ کس دوست ندارد از دست کسى که مرده مى شوید، غذا بخورد. وقتى دامادم به خانه ام مى آید و دخترم مى گوید مامان برایت این غذا را پخته، دعوایش مى کنم شاید دامادم دلش نکشد از دست پخت یک مرده شور بخورد.
چرا این طورى فکر مى کنى؟ مگر کسى به تو در این مورد حرفى زده است؟
نه کسى حرفى نزده، ولى طرز رفتارها این را نشان داده است.
فکر نمى کنى خیلى حساس شده اى؟
نمى دانم. دخترم هم مى گوید حساس شده ام.
از وقتى این کار را مى کنى اخلاقت عوض نشده است؟
چرا عوض شده ام. رفتارم عوض شده است. کمتر رفت و آمد مى کنم. خودم را از همه کنار مى کشم. از اینکه مى بینم زن ها دورهم مى نشینند و حرف دیگران را مى زنند، خوشم نمى آید.
به نظر تو چه فرقى بین کار تو با کسى است که در مثلاً آسایشگاه زندگى مى کند؟
فرق در مرگ و زندگى است.
مرگ یعنى چه؟
مرگ مثل خواب است. هر کس خوب باشد، برایش آسان است و اگر اعمال کسى بد باشد، سخت جان مى دهد.
چه تعریفى از زندگى دارى؟
... (سکوت)
چه آرزویى دارى؟
خوشبختى بچه هایم.
چند سال باید کار کنید تا بازنشسته شوید؟
به ۵۵ سالگى که برسیم، بازنشست مى شویم.
شغل شما جزو مشاغل سخت و زیان آور است؟
بله! کار ما سنگین است.
تو باید ۷ سال دیگر کار کنى تا بازنشسته شوى؟
عمر من اینقدر نخواهد بود.
زندگى یعنى چه؟
رفتار خوب کردن!
مى دانى تا حالا چند مرده شسته اى؟
نه نشمرده ام. این کار برایم جالب نبود.
کار تو روى اشتهایت موقع ناهار تأثیر ندارد؟
نه!
  بیشترین حرفى که با همکارانت مى زنى در چه موردى است؟
  خودمان یا مرده اى خاص!
بیشترین جمله اى که از همراهان مرده اى مى شنوى؟
  خوب بود. حیف، جوان بود و ...
218544.jpg

 شش دخترى که در دریاچه پارک شهر غرق شده بودند را شما شستید؟
  بله. خیلى ناراحت شدم. من هم بچه دارم. خواهر و برادر دارم. خیلى دلم سوخت. مگر مى شود ناراحت نشد.
  کدام مرگ در ذهن تو مانده و یادت مى آید؟
  یک بچه ۶-۵ ساله بود. به خاطر ناراحتى قلبى مرده بود. تنها بچه خانواده بود. خیلى به دل مى نشست.
یک مورد هم مربوط به پیرزنى بود. آنقدر نورانى بود که چهار بار او را شستم. این قضیه مربوط به ۸-۷ سال پیش است، ولى هنوز یادم مانده است.
چقدر تعطیلى دارید؟
-  کار ما تعطیلى ندارد. گاهى مرخصى مى گیریم و گاهى هم به ما استراحت مى دهند.
  چند نفرید؟
۱۶ نفر.
  جوان ترین تان چند ساله است؟
۳۰ ساله.
  و باسابقه ترین؟
  تازگى خانمى بازنشسته شد که ۲۶ سال سابقه کار داشت.
  تلخ ترین خاطره ات؟
  حدود ۲۰ دختر بودند. مینى بوس شان در ولنجک تصادف کرده بود. همه  شان دانش آموز و نوجوان بودند. فکر کنم ۹ سال پیش بود. مرگ شان به عنوان تلخ ترین خاطره ام شده است.
  خاطره شیرینى هم دارى؟
  اینجا شیرینى نیست. پیام مرگ شیرین نیست.
  در زندگى ات چه؟
بهترین خاطره من صحبت با شماست.
  دوست داشتى پرنده باشى و از اینجا پر مى کشیدى؟
 کسى که دلش پر از غم است هر جا که برود همان است. چه پرنده باشد و چه ...
  غم تو چیست؟
  زیاد است (اشک صورتش را خیس مى کند. بلند مى شود که برود.)
اسمت را به من نگفتى؟
  هر اسمى دوست داشتى بنویس و مرا با آن صدا کن.

__________________________________________________

از همه غافل نباش!

کشتی در طوفان شکست و غرق شد.
فقط دو مرد توانستند به سوی جزیره کوچک بی
آب و علفی شنا کنند و نجات
یابند.

دو نجات یافته دیدند هیچ نمیتوانند بکنند،
با خود گفتند بهتر است از خدا کمک بخواهیم.
دست به دعا شدند.
برای این که ببینند دعای کدام بهتر مستجاب
می شود به گوشه ای از جزیره
رفتند.

نخست از خدا غذا خواستند.
فردا، مرد اول، درختی یافت و میوه ای بر
آن، آن را خورد.
سرزمین مرد دوم چیزی برای خوردن نداشت.

هفته بعد، مرد اول از خدا همسر و همدم
خواست، فردا کشتی دیگری غرق شد،
زنی نجات یافت و به مرد رسید.
در سمت دیگر، مرد دوم هیچکس را نداشت.

مرد اول از خدا خانه، لباس و غذای بیشتری
خواست، فردا، به صورتی معجزه
وار، تمام چیزهایی که خواسته بود به او
رسید.
مرد دوم هنوز هیچ نداشت.

دست آخر مرد اول از خدا کشتی خواست تا او
و همسرش را با خود ببرد.
فردا کشتی ای آمد و در سمت او لنگر
انداخت، مرد خواست بدون مرد دوم، به
همراه همسرش از جزیره برود.

پیش خود گفت، مرد دیگر حتما شایستگی نعمت
های الهی را ندارد، چرا که در
خواستهای او پاسخ داده نشد
پس همین جا بماند بهتر است.

زمان حرکت کشتی، ندایی از آسمان پرسید:
چرا همسفر خود را در جزیره رها میکنی؟
پاسخ داد:
این نعمت هایی که به دست آورده ام همه
مال خودم است، همه را خود
درخواست کرده ام.
درخواستهای او که پذیرفته نشد، پس لیاقت این
چیزها را ندارد.

ندا، مرد را سرزنش کرد:
اشتباه می کنی. زمانی که تنها خواسته او را
اجابت کردم، این نعمت ها به
تو رسید.
مرد با حیرت پرسید:
از تو چه خواست که باید مدیون او باشم؟.
از من خواست که تمام خواسته های تو را
اجابت کنم.

باید بدانیم که نعمت هامان حاصل درخواست های
خود مانیست،
نتیجه دعای دیگران برای ماست