گودال تنهایی

 


می خواهم برای هزارمین بار بگویم دلم گرفته است...

اما اینجا

حتی دیوارها هم گوش فرو بسته اند.


دلم از تمام آدم ها و دیوارها گرفته است.

هیچکس نمی فهمد گودال تنهایی من چقدر عمیق است ،
و من آنقدر فرو رفته ام
       که مردمک های باورم
  بی حضور نور
         تاریکی تنفس می کنند.

دلم گرفته است...
تصمیم گرفته ام تا آخر دنیا در گودال تنهایی ام
روی صندلی سکوت بنشینم


آنقدر تا موریانه های اندوه
پیکرم را مثله کنند
و هیچکس به بوی تعفن لاشه ی احساسم اهمیتی نخواهد داد.

وحقیقتا
           مرگ
                 چه استدلال رقیقی برای ترک زندگی خواهد بود...

tanhai