.: پرنــــــده :.

وبلاگ ادبی-زمین برای من تنگ بود...پر زدم شاید آسمان همدم خستگی هایم شود.

.: پرنــــــده :.

وبلاگ ادبی-زمین برای من تنگ بود...پر زدم شاید آسمان همدم خستگی هایم شود.

یک حقیقت تلخ : من انسانم ، مانند دیگران …

 

 

  

  کاش گوشی داشتم برای شنیدن ،

  تا حرفهایم را به دور از برداشتهای شما می گفتم .

  کاش چشمی داشتم که به دور از هر نیازی ساعتها به تماشایش می نشستم ،

  «  می تراود مهتاب
  می درخشد شبتاب
...  »

  نمی دانم ، انگار نیاز به سفری دیگر دارم ،

  سفر به خویشتن خویش ،

  دور از تمام دلبستگیهایم ،

  کتابهایم و هر چه جز تصرف وجودم کار دیگری نمی کند .

  فرصتی نمانده است ...

  کتاب کودکی ام را برگ برگ خواندم

  کتاب جوانی ام را فصل فصل

  یادم باشد دیوانگی ام را سطر سطر بخوانم

  شاید چند برگی بیشتر نمانده نباشد ، نمی دانم ...

  می خواهم رها از هر چیز بروم به دور دست

  آنجا که نام از چهره ام پرواز می گیرد ،

  آنجا که دیگر درد پایه های جاودانگی را به لرزه در نمی آورد ،

  آنجا که زمان بی رحمانه بر تو هجوم نمی آورد ،

  و دیگر فرمانبر ساعتها نیستی

  و زمان دیگر اسیر ساعت نیست ...
نظرات 4 + ارسال نظر
عاطفه جمعه 31 تیر 1384 ساعت 08:05 ب.ظ

قشنگ بود

مهرداد سه‌شنبه 15 شهریور 1384 ساعت 04:46 ب.ظ http://jeegar-boy.blogsky.com

سلام ...خسته نباشید.
به من هم سر بزن خوشحال می شم

ژوپیتر شنبه 19 شهریور 1384 ساعت 06:57 ب.ظ http://glaxyweb.blogsky.com

سلام امیدوارم همیشه موفق باشی از این که به من هم سر زدی ممنونم
باز هم از این کارها بکن

one papaci پنج‌شنبه 17 فروردین 1385 ساعت 10:45 ب.ظ

انگار سخته با تو ارتباط برقرار کردن . اینو از نوشته های بقیه فهمیدم ولی هنوز یه کمی جا هست برای خوب بودن .
اگه دوست داشتی جواب بده . اگه ندادی مهم نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد