.: پرنــــــده :.

وبلاگ ادبی-زمین برای من تنگ بود...پر زدم شاید آسمان همدم خستگی هایم شود.

.: پرنــــــده :.

وبلاگ ادبی-زمین برای من تنگ بود...پر زدم شاید آسمان همدم خستگی هایم شود.

من و اون...

یه گوشه ی خلوت کنج تنهایی خودش نشسته بود و به یه نقطه ی دور _خیلی دور_زل زده بود...انگار منتظر کسی بود و یا اینکه فکر می کرد کسی منتظرشه.وقتی تو منظره ی جلوی چشماش هیچ تغییری ندید چشماشو از اون نقطه ی دور گرفت و به خودش نگاه کرد. درست مثل کسایی که انگار خودشونو نمی شناسن انگار به یه غریبه نگاه می کرد .دستاشو آورد جلو و بهشون چشم دوخت.یه آه از ته دل کشید و دستاشو انداخت پایین ،اشک توی چشماش جمع شد ...چقدر از خودش فاصله داشت!شاید اونقدر که هیچوقت به خوش نمی رسید.سرشو آورد پایین و به پاهاش نگاه کرد.لبخند تلخی رو لباش نشست..."اینا همون پاهایین که می خواستن تا ته دنیا برن و بلاخره خوشبختی رو پیدا کنن"چقدر به نظرش مضحک بود ،اینو میشد خیلی راحت از نگاهش فهمید.دوباره یه آه عمیق کشید و کمی سرشو چرخوند به این طرف و اون طرف نگاهی کرد و بعد نگاهش با نگاه من گره خورد.چقدر غم توی چشماش بود.یه چیز ی تو نگاش بود که انگار اگه تا قیامت هم گریه می کرد شسته نمی شدن.دقیق تر بهم نگاه کرد انگار تازه داشت یادش می اومد که کیه...یه دستی به صورتش کشید و بعد یه دفعه یادش اومد که داره به تصویر توی آینه نگاه می کنه...
حالا سالهاست که من و اون تو این اتاق ،کنج تنهایی اون با هم می شینیم و من همیشه نگاش می کنم بدون اینکه اون بفهمه...تو این چند سال هیچوقت نتونستم بفهمم منتظر کیه...شاید خودشم نمی دونه،فقط هر از گاهی بهم نگاهی می اندازه و بعد دوباره به اون نقطه ی غریب خیره میشه منم به اون نقطه نگاه می کنم...شاید کسی رو پیدا کردم!.
نظرات 13 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 مرداد 1384 ساعت 10:03 ب.ظ http://pashew-life.blogsky.com/

salam ali bod omidvaram ke betar az inham be she khoshhal misham be ma ham sar bezanid bye

رضا پنج‌شنبه 13 مرداد 1384 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.catsport2010.blogsky.com

به وبلاگ من ۱ سر بزنید
این وبلاگ تبلیغات شما را با نرخ ماهیانه کمتر از۱۵۰۰۰تومان میپذیرد
همچنین این وبلاگ اسپانسر نیز میپذیرد
این وبلاگ اماده برای تبادل لینک و لوگو نیز میباشد

مصطفی جمعه 14 مرداد 1384 ساعت 12:56 ق.ظ http://www.darvishzadeh.net/

سلام!!! خیلی جالب احمقانه بود... آدم باید کاری بکنه و بیکار جایی نشینه.

مازیار جمعه 14 مرداد 1384 ساعت 08:58 ق.ظ http://future2010.blogsky.com

سلام...
زیبا بود .
موفق باشی.

حامد دعای باران دوشنبه 17 مرداد 1384 ساعت 10:32 ق.ظ http://hamed-poet.persianblog.com

سلام .. دوباره می خونم .. ممنون که آمدی .. باز می آیم

بانو دوشنبه 17 مرداد 1384 ساعت 11:35 ق.ظ http://banoo.blogsky.com

سلام

خیلی قشنگ بود!

اما اگر از همون موقع راه افتاده بود

اون نقطه ،هر چقدر هم که دور، تا حالا رسیده بود

موفق باشی

نگین دوشنبه 17 مرداد 1384 ساعت 12:36 ب.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام از اینکه بهم سر زدی ممنون . سعی میکنم صبور باشم!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 مرداد 1384 ساعت 02:45 ب.ظ

فرزانه چهارشنبه 19 مرداد 1384 ساعت 03:50 ق.ظ http://www.1363sal.persianblog.com

سلام.خیلی خوشگل بود.مرسی که به منم سر زدی:X

مصطفی چهارشنبه 19 مرداد 1384 ساعت 04:13 ق.ظ http://www.darvishzadeh.net/

نگفتم؟! اینا همش دارن تعریف می کنن ولی من گند زدم!

من برات قالب درست نمی کنم!

ناناز یکشنبه 6 شهریور 1384 ساعت 10:36 ب.ظ http://onlynanaz.co.sr

سلام ..عالی نوشتی ممنو ن که سر زدی دوست من.
مواظب خودت باش خوش باشی مهربون.

کاظم دوشنبه 18 مهر 1384 ساعت 11:13 ب.ظ

سلام
زیبا بود

سایه سه‌شنبه 6 تیر 1385 ساعت 09:28 ق.ظ http://sayehetanha.blogsky.com

باورم کن

بعد از تو از کدام دریچه

آسمان را به تماشا بنشینم

و با کدام واژه عشق را معنا کنم

بی تو همه ی فصلها خاکستری

و همه ی ستاره ها خاموشند

کیفر شکستن دل من چند جاده غربت

و چند آسمان تنهایی است

باورم کن من هنوز هم

به صداقت چشمان تو ایمان دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد